از لاجورد و حقیقت

0

از لاجورد و حقیقت
برای سوسن طاقدیس

حالا کمی آرامترم، آن بهت و اندوه طوفانی، در درونم کمی فرونشسته و دقیقه ها و ساعتی، ساعتهایی است خیره مانده ام به این دستخط لاجوردی سوسن طاقدیس… و فکر میکنم چرا اندوهگین باشم وقتی یقین دارم برای سوسن طاقدیس عزیز، از ساعت ۵ عصر جمعه، جست و جوی تازه ای آغاز شده است. چرا که ” برای نویسنده جست و جو پایان ندارد”. این حرف من نیست، حرف خانم طاقدیس مهربان است در نامه ی کوتاهی که برای “مائده” نوشته است، دختری که عاشق قصه های خانم طاقدیس است و عاشق نویسندگی.
اگر برای نویسنده جست و جو پایان ندارد، شک ندارم که این نویسنده مهربان، سوسن طاقدیس در ساعت ۵ عصر جمعه، در جست و جوی تازه اش “دست به کار گشودن رازهای جهان شده است از طریق قصه ها”… این هم حرف من نیست، حرف خانم طاقدیس است در نامه ی لاجوردی کوتاهش به مائده*.
نامه ی کوتاهی مالامال از لاجورد، حقیقت و کلمه… و رازهای جهان را به قصه گشودن، از واقعیت گذر کردن، به حقیت ناب دست یافتن، مستغنی شدن، بر اریکه ی داستان که زندگیست، به خنده ای نرم ایستادن و همان دم فروتنانه بر خاک زانو زدن و در گوش دختری ده ساله راز عشق گفتن… سوسن طاقدیس یعنی این…
همین!
فریدون عموزاده خلیلی

* این نامه حدود ۱۰ ماه پیش در کتاب هدهد سفید چاپ شده است

به اشتراک بگذارید

یک دیدگاه بنویسید