دایره در زندگی ما (یادداشت محمد رمضانی، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در تبریز، برای بهار ۱۳۹۹)

0

یادداشت محمد رمضانی، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در تبریز، برای بهار ۱۳۹۹

دایره در زندگی ما

نگاهی گذرا به دو شعر فولکلوریک در زبان ترکی و شادی کودکان در عید نوروز

حوضه حوضه حوضه!

بورا بی قوش قوندو

بو توتدو

بو کسدی

بو پیشیردی

بو دوشوردو

جورو جورو سنه نه قالدی

جانی سولو سنه نه قالدی

پیر ائله‌دی قاچدی

این شعر یکی از اشعار ساده و فولکلوریکی است که در ایام گذشته و اکنون نیز بسیار کم، برای سرگرم کردن کودکان خوانده می‌شد. حین خواندن این شعر، بزرگسال دست کودک را در دست می‌گرفت، نک انگشتش را کف دست او به دوران درمی‌آورد، دایره‌ای رسم می‌کرد و می‌خواند…

حوض، حوض، حوض

سپس گوشه‌ای از دایرۀ فرضی را نشان می‌داد و می‌خواند…

پرنده‌ای اینجا نشست.

انگشت شست کودک را خم می‌کرد، توی دایره می‌گذاشت و می‌خواند…

این یکی گرفت!

انگشت اشاره را خم می‌کرد و توی دایره می‌گذاشت…

این یکی سر برید!

انگشت وسطی را خم می‌کرد و توی دایره می‌گذاشت…

این یکی پخت!

انگشت احساس را خم می‌کرد و توی دایره می‌گذاشت…

این یکی خورد!

حالا فقط انگشت کوچیکۀ کودک باز بود. بزرگسال آن را با انگشتان خودش می‌گرفت، تکان تکان می‌داد و می‌خواند…

کوچولو کوچولو واسه تو چی موند؟

ای که بدنت خیسه واسه تو چی موند؟

پر کشید و رفت!

با نگاهی دقیق به این شعر می‌توان فهمید، بزرگسالان، زخم‌خورده از نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها احساس خود از دنیا و زندگی را با این شعر، بی آنکه بدانند، به کودکان منتقل می‌کنند.

در شعری که خواندیم حوض مورد نظر، دایرۀ زندگی است!

پرنده نماد نعمت‌های دنیوی و حتی شاید نعمت‌های اخروی است!

انگشت‌ها هر کدام نمایندۀ تیپ‌ها و طبقات مختلف اجتماع هستند!

و ارتباط هر انگشت با پرنده‌ای که آمده، نشانگر سهمی است که از پرنده نصیب آنها می‌شود.

حال در شعری که بررسی کردیم، عنصر کف دست و دایره را به یاد داشته باشید تا برویم سراغ بایرام…

عید در آذربایجان و کودکان در آن ایام!

بایرامیدی گئجه قوشو اوخوردو

آداخلی قیز به‌ی جورابین توخوردو

هر کس شالین بیر باجادان سوخوردو

آی نه گؤزل قایدادی شال ساللاما

به‌ی شالینا بایراملیغین باغلاما

عید بود و مرغ شب آواز می‌خواند

دختر برای نامزدش جوراب می‌بافت

هر کس شال خودش را از سوراخ خانه‌ای آویزان می‌کرد

آی که چه رسم زیباییست شال آویختن

عیدی داماد را به شال خودش بستن

شعر فوق یکی از قطعات منظومۀ حیدربابایه سلام (سلامی برای حیدربابا) اثر جاوید استاد محمدحسین شهریار است که در وصف شب چهارشنبه‌سوری سروده شده است.

در آذربایجان از دیرباز رسمی وجود داشت به نام شال ساللاما به معنای آویزان کردن شال!

شب چهارشنبه‌سوری، با تاریک‌شدن هوا، بعد از پریدن از روی آتش و حین شام‌خوردن خانواده‌ها، جوان‌ها و کودکان به پشت بام خانه‌ها رفته، شال از کمر باز می‌کردند و از سوراخی که در سقف وجود داشت آویزان می‌کردند. این سوراخ برای روشنایی، تهویۀ هوا و نیز برای خارج‌شدن دود اجاق در سقف خانه‌ها تعبیه می‌شد.

وقتی شال از سقف خانه‌ای آویزان می‌شد، اهل خانه عیدی مختصری در حد یک مشت کشمش و نخودچی، جوراب، کلاه پشمی، قند یا هر چیزی که امکانش را داشتند، به شال می‌بستند. کودکان شاد از گرفتن عیدی شال از سوراخ بیرون می‌کشیدند و به پشت بام خانه‌ای دیگر می‌دویدند.

در این میان البته عیدی داماد که شالش برای اهل خانه آشنا بود، جوراب یا بلوزی بود که دختر برایش بافته بود.

و اما این سوراخ سقف سمبل چه چیز بود در زندگی مردم آذربایجان؟

این سوراخ همان حوضی بود که در سرود اول مقاله بیان شد. سوراخ به واسطۀ گردبودن سمبل حیات و زندگی و دنیای افراد است. سوراخ، هم می‌تواند نماد جهان هستی باشد و هم نماد چاه نابودی که انسان‌ها باید از افتادن در آن حذر کنند.

کودکان و جوان‌ها با آویختن شال در جهان هستی، سهم خود از زندگی را طلب می‌کردند و اهل خانه، با سخاوت تمام، هر چه داشتند را، حتی اگر شده اندک، به آنها می‌بخشیدند تا جوان و کودک دست خالی از بام خانه دور نشود.

در خاتمۀ مطلب دوست دارم اشعاری را نیز که جوان‌ها حین شال ساللاما می‌خواندند به دوستان عزیزم هدیه کنم. اشعاری که متأسفانه کم‌کم به چاه فراموشی سقوط می‌کند.

سرود پسرها:

قیش‌دان چیخدیق چرشنبه

یازا گیردیق چرشنبه

وئرین، وئرین بولودلارا کؤینک آلاق

زمستان تمام شد چهارشنبه‌سوری

بهار آغاز می‌شود چهارشنبه‌سوری

عیدی بدهید تا برای ابرها پیراهن بگیریم

سرود دخترها:

دام‌دا دورانا قوربان

ائوده قورآنا قوربان

من یاریمی گؤرمورم

اونو گؤرنه قوربان!

فدای کسی شوم که پشت بام است

فدای قرآنی شوم که توی خانه است

من یارم رو نمی‌بینم

فدای هر کسی شوم که او را می‌بیند

سرود پسرها:

بایرام گلدی چرشنبه

قیش سووشدو چرشنبه

وئرین وئرین اینیمیزه پالتار آلاق

عید آمد چهارشنبه‌سوری

زمستان سپری شد چهارشنبه‌سوری

عیدی بدهید تا برای خودمان پیراهن بگیریم

سرود دختران:

سسین گلیر آغلاما

اوره­ییمی داغلاما

هر ائوه یار گلمه­سه

قاپ باجانی باغلاما

صدات می‌آید گریه نکن

دلم را به درد نیاور

هر خانه‌ای که یارش نیامده

در و پنجره‌اش را نباید بست

سرود پسرها:

داما چیخیم چرشنبه

شال ساللاییم چرشنبه

گلین، گلین، سوسوزلارا شربت آلاق

چهارشنبه‌سوری باید به پشت بام بروم

چهارشنبه‌سوری باید شال آویزان کنم

بیایید، بیایید برای تشنه‌ها شربت بگیریم!

در خاتمه سال نوی خوبی برای دوستان و مردم وطنم آرزو می‌کنم.

سیز ساق بیز سالامات.

شما را به خیر و ما را به سلامت.

به اشتراک بگذارید

یک دیدگاه بنویسید