دهقان فداکار از میان ما رفت. نام نیکی که با فداکاری برای دیگران مترادف شده بود. دیگرانی که ناشناخته بودند و دهقان فداکار نمیتوانست بابت این فداکاری از آنها متوقع باشد.
دهقان فداکار از میان ما رفته، اما یک میراث ارزنده برای ما به جا گذاشته است. این میراث نه فداکاری بلکه ضرورت تردید به روایتهای تاریخی است. به ما گفته بودند نام او ریزعلی خواجوی است و حالا مشخص شده او ازبرعلی حاجوی نام داشته است. شاید بگوییم تفاوت در اسم و شهرت چه تأثیری میتواند در مسما داشته باشد؟ مهم این است که او با آتش زدن پیراهنش چندصد انسان را از مرگ نجات داده است. اما حتی در این روایت هم تحریف صورت گرفته، چون ازبرعلی حاجوی آخرسر ناچار میشود با شلیک چندگلوله قطار را متوقف کند. شاید بگوییم نوع ابزاری که ازبرعلی با آن قطار را متوقف کرده چه اهمیتی در کل ماجرا میتواند داشته باشد؟ چون مهم نجات مسافران بوده و این که آخرسر نزدیک به دوهزار انسان جان مبارکشان را مدیون ازبرعلی دیده و از او قدردانی کردهاند. اما حتی در این بخش از روایت هم تحریف صورت گرفته است، چون مسافران نجاتیافته بعد از توقف قطار حق ازبرعلی حاجوی را کف دستش میگذارند و او را به دلیل متوقف کردن قطار مورد ضرب و شتم قرار میدهند و اگر شانس با ازبرعلی یار نبود و یکی از آن مشت و لگدها کار او را ساخته بود، همان موقع طومار فداکاری دهقان با حماقت دیگران پیچیده میشد تا درسی برای نسل کنونی باشد که در این گونه مواقع به جای تلاش برای توقف قطار، با موبایل خود از صحنهی تصادف آن با کوه ریزشی فیلمبرداری کنند و آن را در شبکههای اجتماعی به نمایش بگذارند!
و ازبرعلی حاجوی تنها در آن شب تاریک فداکاری نکرد. بلکه بعد از آن شب هولناک که نزدیک بود جانش را ببازد، فداکاری اش آغاز شد. او سالها در برابر یک روایت تحریف شده سکوت کرد تا ماجرای آن شب، طرحواره ای از یک اسطوره به جا بگذارد تا مخاطبان خود را به دیگرخواهی دعوت کند.
دهقان فداکار رفت، اما حق تردید را برای ما به میراث گذاشت؛ تردیدی که شاید هولناک و اسطورهکش به نظر بیاید، اما لازمهی رسیدن به شناخت دقیقتر از هر رویدادی است.
میراث دهقان فداکار/ محسن هجری
0
به اشتراک بگذارید