مقاله‌ها و دیدگاه‌ها

یادداشت مژگان مشتاق، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در کرج، برای بهار ۱۳۹۹ برویم سری به البرز بزنیم! حالا که کرونا بی صدا و بی دعوت پیش ما آمد و خانه‌نشین‌مان کرد! به یادمان آورد که چقدر به هم نیاز داشتیم و از آن بی‌خبر بودیم… حالا که کرونا حسرت یک بوسیدن، یک...

یادداشت مصطفی ایلخانی‌زاده، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در مهاباد، برای بهار ۱۳۹۹ آداب و رسوم نوروز در میان کُردان نوروز یکی از اعیاد باستانی ایرانیان است که علاوه بر محدودۀ جغرافیایی ایران فعلی در بعضی از کشورهای همسایۀ ایران نظیر افغانستان، تاجیکستان،...

یادداشت نوشین شعبانی، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در بجنورد، برای بهار ۱۳۹۹ به نوروز دگر هنگام دیدار… یکی از سنت‌های دیرینه ما بجنوردی‌ها این است که هنگام تحویل سال یکی از اعضای خانواده را که فکر می‌کنیم خوش‌قدم است، بیرون خانه می‌فرستیم. این عضو خوش‌قدم...

یادداشت بنفشه رسولیان، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در اصفهان، برای بهار ۱۳۹۹ امسال بچه‌ها توی چهارباغ ندویده‌اند… خوب گوش کن. صدایی می‌آید؛ ازمیان همهمۀ صداها. کسی آواز می‌خواند. صدای رود است. صدای زاینده‌رود که دوستش دارم. وقتی جاری‌ست. وقتی می‌خروشد....

یادداشت غلامرضا بکتاش، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در ملایر، برای بهار ۱۳۹۹ عید من نیمه اسفند بود نوروز در شهر و در روستا متفاوت است. کودکی من در یکی از روستاهای ملایر گذشت. تا آنجا که یادم است عید من نیمه اسفند بود. تپه‌های ده سبز می‌شد و من مرتب آسمان و کوه و...

یادداشت علی‌اکبر کرمانی‌نژاد، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در کرمان، برای بهار ۱۳۹۹ آخرین شمارۀ کیهان بچه‌ها تقدیم به روانشاد قاسم‌خان موزع روزنامه‌‌های کرمان   بابا بنا بود و داشت روی دیوار حیاط کار می‌کرد. آخرین بغل آجر را پرت کردم کنار پای کارگرش و گفتم:...

یادداشت مرتضی حاتمی، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در ایلام، برای بهار ۱۳۹۹ نرم نرمک می‌رسد اینک بهار… در شهر و استان ایلام، ادبیات کودک و نوجوان هنوز در ابتدای راه قرار دارد و در بررسی با استان‌های هم‌جوار (کرمانشاه، کردستان، همدان و لرستان) از سابقه و قدمت...

یادداشت مهدی مرادی، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در اهواز، برای بهار ۱۳۹۹ بازارچۀ فروش رؤیا به بچه‌های بهبهان از فرامرز پرسیدم از «عیدیا» چه خبر؟ هنوز هم‌سن‌وسال‌هایت شتابان می‌آیند تا از بازارچه آلاسکا و بامیه بخرند؟ هنوز در گوش ِ«بی‌ خَرجه»، صدای ِخنده‌هایتان...