کودک جاوید
نوشتن برای یک نویسنده، آن هم نویسندهای پیشکسوت، از طرف کسی که نه نویسنده است، نه پیشکسوت خیلی عجیب است، اما از این دست عجایب در ایران زیاد داریم، یکیاش هم من.
کار برای کودکان در تمام دنیا بسیار مشکلتر از فعالیت برای بزرگسالان است و در ایران و با شرایط موجود بر این مشکلات افزوده میشود. باید باور داشت که با زنده نگهداشتن کودک درون و قرار دادن خود به جای بچهها و درک حس و حال کودکی و در عین حال حفظ خود به عنوان یک بزرگسال میتوانیم به این مهم دست یابیم. کار با کودک و برای کودک نباید دستکم گرفته شود و این تصور از کارهای جدی و بزرگسالانه به وجود بیاید که هر فعالیت کودکانهای آسانتر است. البته تقلید کردن و کپیبرداری ساده است، اما کارهای مؤثر و ماندگار، تنها کارهایی هستند که برای کودک برنامهریزی شده و شکلگرفته که بسیار هم سخت و دشوار است. خانم طاقدیس بزرگوار از آن دست هنرمندان و نویسندگانی است که عمری را برای بچهها کار کرده و قلم زده است. گویا کودک درونش قصد بزرگ شدن ندارد! البته من هم امیدوارم همچنان کودک بماند و سالهای سال برای بچهها و هر کسی که مثل خود او کودکی در درون دارد، از داستانها و تخیلات زیبا و کودکانهاش لذت ببرد. آن روزها که شما فعالیت حرفهای خود را با انتشارات سروش شروع کردید، به یاد ندارم، اما آثار خوب شما که برخی چند نوبت هم تجدید چاپ شده، ماندگار بوده و هست. آثاری همچون «ته ته چاه» و «قایمموشک، قایممارمولک» با تصویرگری مهکامه شعبانی، «ستارهها چه کسی هستند؟» با تصویرگری عاطفه شفیعی، «ننهگلی، ننهقلی، لحاف مخملی» با تصویرگری آنیتا هاشمی مقدم، «سایهای زیر نور ماه» با تصویرگری حمیده محبی، «عروسی عروسی، توی غار بزرگ خرسی» با تصویرگری سمیه علیپور و «این صدای دماغ کیه؟» با تصویرگری صدیقه شاهرودی شهرکی و کلی داستان و معمای پلیسی که در شمارههای مختلف مجلهی سروش کودکان چاپ شده است. خانم طاقدیس عزیز، برایتان قلمی استوارتر، درونی کودکانهتر و سلامتی افزونتر همراه با روزهایی پر از شادی و نشاط آرزو دارم.