بعدازظهر روز پنجشنبه، بیستم اردیبهشت، کارگاه نویسندگی خلاق ویژهی کودکان و نوجوانان با تدریس بئاته شفر، مدرس نویسندگی خلاق، در محل انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برگزار شد.
فراخوان ثبتنام برای این کارگاه از یک هفته قبل داده شده بود و حدود سی کودک و نوجوان برای حضور در کارگاه ثبتنام کرده بودند. کارگاه رأس ساعت سه شروع شد. در ابتدا ریحانه جعفری، مؤلف و مترجم کتابهای کودک و نوجوان که وظیفهی ترجمهی همزمان کارگاه را نیز بهعهده داشت، به معرفی بئاته شفر پرداخت و گفت: «او اهل آلمان است، رشتههای تحصیلی مختلفی را خوانده و مدت بیست سال سرویراستار ناشران مختلف بوده است اما درنهایت این کار را رها کرده و سالهاست که به برگزاری ورکشاپهای نویسندگی خلاق برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان مشغول است.»
شفر پیش از هر چیز از شرکتکنندگان خواست نام خود را به همراه واژهی مورد علاقهشان بگویند. خودش نیز کاغذی در دست داشت تا واژههایی را که به نظرش جالب بودند، بنویسد. پس از این آشنایی مختصر با حاضران، شفر گفت: «امروز میخواهیم دربارهی ادبیات حرف بزنیم. فرقی نمیکند یک نویسندهی حرفهای باشید یا فقط گاهی تفریحی بنویسید؛ در هر صورت حتماً گاهی برایتان پیش آمده که فکرتان پر از فکرهای عجیب و غریبی باشد که دلتان بخواهد از شرشان خلاص شوید. اینجور وقتها نوشتن به کمکتان میآید. اگر آزاد و بدون مکث و بدون فکر بنویسید، معمولاً بعدش احساس آرامش و رهایی میکنید.»
او سپس از بچههای حاضر در کارگاه خواست در مدت ده دقیقه بدون مکث و بدون موضوعی خاص، هرچه در ذهنشان دارند روی یک کاغذ بنویسند. این نخستین تمرین کارگاه بود که با استقبال شرکتکنندگان مواجه شد. بعد از پایان ده دقیقه، احساس شرکتکنندگان را دربارهی این تمرین پرسید. بیشتر آنها گفتند: «اول گیج شده بودیم چون نمیدانستیم چه بنویسیم، اما وقتی کمی پیش رفتیم احساس خوبی داشتیم.» تنها یکی از نوجوانان از این تمرین خوشش نیامده بود و دربارهی آن گفت: «من این تمرین را دوست نداشتم. بزرگترین قفس نداشتن محدودیت است. این تمرین با آزادی ذهن در تضاد بود.» استاد هم صحبت او را تأیید کرد و در پاسخ به او گفت: «من هم در ابتدا مثل تو فکر میکردم اما به مرور نظرم عوض شد. مهم نیست این تمرین را دوست داشته باشید یا نه. مهم این است که به شما آرامش میدهد و ذهنتان را برای کارهای بعدی آماده میکند.»
در ادامه، شفر سه موضوع روی تخته نوشت و از نوجوانها خواست یکی از آنها را برای نوشتن داستان انتخاب کنند. نخستین موضوع نوشتن داستانی دربارهی کفش قرمز دخترانه بود، دومین موضوع به نوشتن داستانی دربارهی حواس پنجگانه اختصاص داشت و سومین موضوع نوشتن داستانی از زبان یک شیء بود. کودکان و نوجوانان بیست دقیقه برای نوشتن داستانهایشان زمان داشتند.
پس از پایان یافتن زمان مورد نیاز، از آنجاییکه فرصت کافی وجود نداشت تا همهی بچهها داستانهایشان را بخوانند و دیگران نقد کنند، قرار شد از هر موضوع دو نفر با قرعهکشی انتخاب شوند تا داستانهایشان را بخوانند. همچنین هر کدام از افراد انتخابشده باید بهترین شنوندهاش را انتخاب میکرد تا ضمن اینکه همهی حاضران به داستانش گوش میکنند، آن یک نفر به صورت اختصاصی داستانش را نقد کند. به این ترتیب دو داستان با موضوع کفش قرمز، دو داستان دربارهی حواس پنجگانه و دو داستان از زبان یک شیء خوانده شد. سپس یکی از حاضران که داستانی ترکیبی از سه موضوع نوشته بود، متنش را برای حاضران خواند.
زمان کارگاه داشت به انتها میرسید اما هنوز یک تمرین باقی مانده بود. شفر از بچهها خواست بهشکل فهرستگونه لذتهای خود را بنویسند. سپس بار دیگر از آنان خواست سه تا از لذتهایشان را انتخاب کنند تا برای سایر شرکتکنندگان در کارگاه بخوانند. لذتهایی که اگرچه بعضی جدی بودند (مثل نگاه کردن به دریا) و بعضی شوخی (مثل کتکزدن استقلالیها) حسابی حال و هوای کارگاه را عوض کردند.
در انتها بچهها با بئاته شفر و ریحانه جعفری عکس یادگاری انداختند و از آنها امضا گرفتند. ریحانه جعفری هم داستانهایشان را جمعآوری کرد تا برای بئاته ترجمه کند و او با خود به کتابخانهی بینالمللی مونیخ ببرد.
گزارش و عکس از: نیلوفر نیکبنیاد
5 دیدگاه
سلام آیا می توانم دلنوشته خودم را که درباره جنگ است برای انتشار در سایت شما بفرستم؟
درود بر شما. این سایت جهت اطلاع ارسانی اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است و فعلا انتشار مطالبی که شما میفرمایید در دستور کارش نیست.
موفق باشید.
از زحمات شما سپاسگزاریم 🙏
با سلام
من معلم انشا هستم. احساس می کنم دانش آموزانم لیاقت استفاده از فضای فرهنگی شما را دارند.شما اینطور فکر نمی کنید ؟
ضمن سپاس از شما به اطلاع میرسان که این انجمن صرفا برای نویسندگان و شاعران و مترجمان و دستاندکاران ادبیات کودک است.