نظام ممیزی نظامی ضدحقوق است

0

نظام ممیزی نظامی ضد حقوق است

نشست آسیب‌شناسی طرح «سامانه نظارت مردمی بر کتاب‌های منتشر شده» و تأثیر آن بر مخاطب و نویسنده، پنج‏شنبه ۱۴ دی ۱۴۰۲ از ساعت ۱۶ و ۳۰ دقیقه در دفتر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برگزار شد.

در ابتدای نشست، مناف یحیی‌پور؛ از اعضای انجمن نویسندگان کودک ونوجوان به طرح موضوع نشست پرداخت و گفت: «همان‏طور که اطلاع دارید اخیراً وزارت ارشاد از راه‏‌اندازی سامانۀ نظارت مردمی بر کتاب خبر داده و ظاهراً این سامانه برای تقویت مشارکت مردمی در عرصۀ فرهنگ راه‌‏اندازی شده است. البته در چند دهۀ اخیر ما شاهد استفادۀ خاصی از واژه‌‏ها و اصطلاح‌‏ها هستیم و در حد تجربۀ من، در سال‌‏های اخیر این رفتار بیشتر رواج یافته است. منظور به کارگیری واژه‏‌ها و اصطلاح‌‏های موجه و دارای بار مثبت، برای مضامین و کارکردهای ناموجه و یا دست‏کم مغایر با معنا و مفهوم اصلی و شتاخته شدۀ آن واژه‌‏ها و اصطلاح‌‏هاست. این رفتار در عرصه‏‌های گوناگون از جمله در اقتصاد و فرهنگ رایج شده است. از جمله اینکه در یکی دو دهۀ اخیر دستگاه‌‏های دولتی و حکومتی هر حوزه و فعالیتی را که می‌‏خواهند بیشتر تحت کنترل بگیرند، از تعبیر «ساماندهی» استفاده می‌‏کنند. با این تعبیر دو چیز به ذهن می‌‏آید؛ نخست اینکه آن عرصه نابسامان است و دیگر اینکه معمولاً کسی با سامان دادن امری نابسامان مخالفتی ندارد.»

این عضو انجمن در همین زمینه توضیح داد که «از سال‌‏ها پیش به جای «سانسور» که بار منفی دارد، از واژۀ «ممیزی» استفاده شده است که دست‏کم در آغاز، بار منفی چندانی نداشت. معنای اصلی ممیزی و موضوع تمیز دادن خوب از بد و… به خودی خود منفی نیست، اما دولت ممیزی را به جای سانسور به کار برد و به جای اینکه بگذارد افراد عاقل خود میان خوب و بد و مناسب و نامناسب در میان آثار فرهنگی و به ویژه کتاب تمیز بدهند، این کار را به تعداد محدودی واگذار کرد تا به جای عموم مردم تصمیم بگیرند که خوب است مردم بتوانند چه اثری را بخوانند و چه اثری را نخوانند. نام ادارۀ مسئول ممیزی یا سانسور هم «دفتر توسعۀ کتاب و کتابخوانی» است. گویی برای پنهان کردن ماهیت وظیفه و کارکرد اصلی این اداره، در نامگذاری آن، عنوانی موجه و جذاب یعنی توسعۀ کتاب و کتابخوانی انتخاب شده است. حالا هم به نظر می‌‏رسد که سامانه نظارت مردمی، راه‏‌اندازی شده تا ذیل تعبیر مقبول مشارکت مردم، همان ممیزی یا درواقع سانسور را چند لایه و ادامه‏‌دار کند.»

کامبیز نوروزی، حقوقدان و روزنامه‌‏نگار باتجربۀ کشور نیز سخنان خود را این‏گونه شروع کرد که «دیوارهای این سالن را که نگاه می‌‏کنم پر از تصویر برجستگان و شاخص‏‌های فرهنگ و هنر این کشور است. اگر این‌ها نبودند، جام فرهنگ و هنر ما الآن تهی بود. در دورۀ معاصر این‌ها بودند که ادب و هنر را در جامعۀ ما و به‏‌خصوص برای کودکان پروردند. هوشنگ مرادی‏‌کرمانی با قصه‌‏های مجید، مصطفی رحماندوست با شعرهای لطیف و کودکانه، صمد بهرنگی با الگویی از داستان‏نویسی که مفاهیمی مثل مسئولیت و واقعیت‌‏های اجتماعی را به کودکان نسل خود آموخت. این‌ها در این کارکرد مشترکند و طرفه آنکه تمام این‌ها از زیر تیغ سانسور یا همان عبارت شیک ممیزی بیرون آمدند. از اولین نویسندگان تا کسانی که الآن دارند فعالیت می‌‏کنند، همه درگیر چیزی به نام سانسور بوده‌‏اند.»

به گفتۀ این حقوقدان «در ایران سانسور، قدیم‏تر از دولت مدرن است و از دورۀ قاجار و حتی پیش از آن وجود داشته است. با تشکیل دولت مدرن توسط رضا شاه و شروع به کار وزارت صنایع مستظرفه، سانسور رسمی شد، اما جالب است که هیچ‏گاه، هیچ قانون یا مصوبۀ رسمی برای سانسور در ایران وجود نداشته است. نه در دورۀ پهلوی و نه در دورۀ جمهوری اسلامی، هیچ قانونی وجود ندارد که سانسور و ممیزی را تجویز کرده باشد. برعکس اگر مبنای حقوقی را قانون اساسی بگیریم، چه قانون اساسی مشروطه و چه قانون اساسی جمهوری اسلامی، مؤکداً بر آزادی بیان تصریح دارد که حالا نمی‌‏خواهم وارد جزئیات بحث حقوقی‏‌اش بشوم.»

نوروزی در ادامه سخن خود گفت: «سانسور و ممیزی، خلاف آزادی بیان است. یعنی عده‏‌ای به جای تمام مردم تصمیم می‌‏گیرند که چیزی نوشته بشود یا نوشته نشود. این وضعیت در تئاتر، سینما، موسیقی و هنرهای تجسمی همه جا هست. مبنای نظریِ سانسور موضوع بحث خیلی‌‏ها در فلسفه، جامعه‌‏شناسی و حقوق بوده است و به موارد زیادی در این زمینه پرداخته‌‏اند که به چند مورد از ان‌ها اشاره می‌‏کنم و می‌‏گذرم. نخست اینکه در ایران دولت‌‏‏ها (دولت به معنای حکومت و نه فقط قوۀ مجریه) خودشان را دانای کل می‌دانند و جامعه را دیگری. دوم اینکه نگاهی آمرانه به حوزۀ فرهنگ هست که براساس آن عاملان دولت تشخیص می‏‌دهند که چه چیزهایی را خوب نیست مردم بدانند و بخوانند. سوم اینکه دولت فرهنگ عمومی را تلخیص می‏‌کند به فرهنگ مورد قبول خودش و درواقع جامعه به دو بخش فرهنگی تقسیم می‌‏شود؛ فرهنگ رسمی و فرهنگ غیررسمی. فرهنگ غیررسمی مورد تأیید ساختارهای قدرت نیست، ولی مردم آن را ‏قبول دارند. در تمام محصولات فرهنگی یک واژه هست که آن‌ها را تفکیک می‏‌کند؛ مجاز و غیرمجاز.»

وی همچنین گفت: «سانسور یکی از ابزارهای برنده و مهم اعمال فرهنگ رسمی بر جامعه است. دولت از طریق سانسور معیارها، ارزش‌‏ها و آموزه‌‏های فرهنگی مورد نظر خود را به جامعه دیکته می‌‏کند. در تمام دوران دولت مدرن هم ما این مشکل را داشته‌‏ایم. همان‏طور که عرض کردم هیچ قانونی وجود ندارد که سانسور را تجویز و نظام ممیزی، شرایط افرادی که به عنوان ممیز انتخاب می‌‏شوند یا تشریفات ممیزی را تعریف کرده باشد. حتماً می‌‏دانید وقتی ناشر کتابی را برای بررسی به وزارت ارشاد تحویل می‌‏دهد، پاسخ در کاغذی بدون سربرگ، بدون شماره و بدون تاریخ و بدون امضا داده می‌‏شود که قابلیت استناد نداشته باشد. البته چند سالی است این شیوه تغییر کرده و کمی رسمی‌‏تر شده است.»

نوروزی یادآور شد که «در مورد کتاب کودک تقریباً اغلب نظام‌‏های حقوقی، نظارت محدودی را پذیرفته‌‏اند. دلیلش هم این است که کودکان گروه آسیب‏‌پذیری هستند و بسیار تحت تأثیر قرار می‏‌گیرند. تقریباً می‌‏توان گفت تمام نظام‌‏های حقوقی، نظارت کلی و عمومی در حوزۀ کودکان را پذیرفته‌‏اند، که البته این به معنای بی‌‏معیاری و سانسور جاری در ایران نیست.»

این روزنامه‌‏نگار و حقوقدان افزود: «در ایران آیین‌‏نامه‌‏ای برای نظارت بر انتشار کتاب کودک وجود دارد. در حال حاضر دو سند دربارۀ ممیزی کتاب داریم؛ یکی مصوبۀ شورای عالی انقلاب فرهنگی است که چند بار اصلاح شده و دیگری آیین‌‏نامۀ مربوط به کتاب کودک است. اصولاً ممیزی غیرقابل سازماندهی است و نمی‌‏شود برای آن ضابطه مشخص کرد. البته این را هم بگویم که بخشی از آن درست است. مثلاً وقتی گفته می‌‏شود تصویر برهنه، خُب این معنای عرفی مشخصی دارد. نمایش یا توصیف رابطۀ جنسی هم مشخص است. نمایش مستقیم خون‌‏آلود جنایت هم مشخص است. مثلا ًدر عرف روزنامه‌‏نگاری داریم که عکس خشن جنایت یا تصادف را به لحاظ اخلاق عمومی نباید منتشر کرد، چون به شکل بیهوده‏‌ای مردم را متأثر می‌‏کند. این‌ها و مواردی مانند این‌ها را می‌‏شود تعریف کرد، ولی فراتر از این‌ها که می‌روید، دیگر هیچ چیزی روشن نیست. هیچ ملاک و معیاری ندارد.»

او مسئلۀ اصلی در ممیزی را بی‌ضابطگی آن دانست و گفت: «بارها اتفاق افتاده که یک کتاب را چند ممیز بررسی کرده و نظرهای مختلفی داشته‌‏اند. حالا من می‌‏خواهم بگویم از لحاظ حقوقی، ممیزی یک امر ذاتاً مختل کننده‏ است. ممیزی هیچ‌گاه نمی‌تواند نظم حقوقی ایجاد کند. در حقوق باید تکلیف معلوم باشد. ممیزی چون به شدت وابسته به دیدگاه، سطح سواد و نظام ارزشی و نظام اخلاقی فرد است، نمی‌توان برای آن معیار گذاشت. شما هر اثری خلق کنید، برایتان قابل پیش‏‌بینی نیست که این محصول چگونه از زیرِ دست ممیز خارج می‌‏شود و چه بشا که اصلاً خارج نشود.»

نوروزی در همین زمینه اضافه کرد: «اصولاً نظام ممیزی، نظامی ضد حقوق است. چون به جای تولید نظم، بی‏‌نظمی خلق می‌‏کند و همه در مقابلش بلاتکلیفند. اولین خصلت نظم حقوقی این است که قابلیت پیش‌‏بینی رفتار ایجاد بشود. و البته حالا به این فضای مولد بلاتکلیفی و بی‌‏نظمی عامل دیگری اضافه شده است؛ همین چیزی که اسمش را گذاشته‌‏اند سامانۀ نظارت مردمی. مسئله این است همین مختصر، خیلی مختصر قابلیت پیش‌‏بینی تولید کتاب را هم از بین می‌‏برد. این سامانه نظارت مردمی برای بعد از انتشار است. یعنی نویسنده همۀ زحمتش را کشیده، ناشر اثر را پذیرفته و قرارداد بسته، کتاب را آماده کرده، از ارشاد مجوز گرفته، بعد چاپ و توزیع شده، حالا سامانۀ نظارت مردمی می‌‏گوید ای مردم اگر مشکلی دیدید به من بگویید.»

این حقوقدان با اشاره به نمونه‌‏هایی از آثار هنری و اشعار شاعران سده‌‏های پیشین و معاصر یادآور شد که هر مخاطبی درک خودش را از اثر دارد و یک جور آن را می‌‏فهمد. بنابراین ارجاع داوری در مورد نکات مختلف یک کتاب، به طور کلی امنیت تولید و نشر کتاب را از بین می‌‏برد. ما در حوزۀ افکار عمومی بحثی داریم که من آن را بیشتر در تحلیل نقش هیئت منصفه در محاکم مطبوعاتی و سیاسی مطرح می‌‏کنم. در مورد رسانه و تمام آثار فرهنگی و هنری صدق می‏‌کند. ما سه نوع ضابطه داریم. اول ضابطۀ شخصی است؛ یعنی ممکن است فردی کتابی را بخواند و بگوید این کتاب به ایمان من لطمه زده است. ضابطۀ دیگر، ضابطۀ تخصصی است و اینکه متخصص از اثر چه می‌‏فهمد. مثلا ًیک منتقد ادبی یک کتاب را با نگاه تخصصی بررسی می‌کند. گونۀ سوم، ضابطۀ نوعی است یعنی نوع اشخاص جامعه در کلیت از اثر چه می‏‌فهمد. ضابطۀ شخصی قطعاً مردود است چون اصلاً ضابطه‌‏ای نیست و به عدد خلایق سلیقه وجود دارد. ضابطۀ تخصصی هم ملاک نیست چون متخصص چیزهایی می‌‏داند و متوجه نکاتی می‌‏شود که عموم مردم متوجه نمی‌‏شوند و تشخیص و نگاه متخصص و منتقد لزوماً با نگاه عامه یکسان نیست. این‌جاست که می‌‏گوییم ضابطۀ نوعی مهم است. نوع جامعه چه چیزی می‌‏فهمد. اینجا بحث افکار عمومی پیش می‌‏آید که می‌‏گفتیم هیئت منصفه نمایندۀ همین عامه است.

نوروزی معتقد است که وجود چنین سامانه‌ای کافی است تا پدیدآورندگان را نگران و آن‌ها را دچار احساس ناامنی کند. به‌‏خصوص در عرصۀ فرهنگ و کتاب که ما مستمراً بی‏‌ثباتی تجربه کرده‏‌ایم. در دولت آقای احمدی‌‏نژاد کتاب‌‏هایی که به چاپ هشتم، نهم و دهم رسیده بود، مجوز انتشارشان لغو شد. در چنین زمینه‌‏ای این سامانۀ نظارت مردمی وضعیت اختلال نظم در حوزۀ تولید کتاب و در بحث ما کتاب کودک را بسیار شدیدتر می‌کند و به سمتی می‌‏رود که اختلال نهادی ایجاد کند. من نمی‌‏خواهم انگیزه‌‏خوانی کنم، ولی به نظر می‌‏رسد مبنای راه‏‌اندازی چنین سامانه‌‏ای از دو جهت اهمیت دارد: یکی توسعۀ سانسور بدون مسئولیت دولت، یعنی انداختن کار برعهدۀ مردم مجهول و نکتۀ دوم توسعۀ فرهنگ رسمی آمرانه بیرون از مجرای دولت. ما آثار زیادی داشته‌‏ایم که گروه‌‏های اجتماعی خاصی مخالف آن‌ها بوده‌‏اند؛ کتاب، فیلم، تئاتر و… هرچند اعلام نشده با این سامانه چه کار می‌‏خواهند بکنند، ولی تا همین حد به نظر می‌‏رسد چنین سامانه‌‏ای شرایط نظم حقوقی تولید و انتشار کتاب را در ایران بسیار سخت‌‏تر، پیچیده‌‏تر و پرریسک‌‏تر می‌‏کند.

مناف یحیی‌پور با اشاره به قسمت پایانی صحبت کامبیز نوروزی گفت: «در مورد اینکه سامانۀ نظارت مردمی دقیقاً قرار است چه کار کند، به نظر می‌‏رسد این موضوع برای خود مسئولان وزارت ارشاد هم به طور دقیق معلوم نیست، چون صحبت‏‌هایشان کلی است و هیچ جا نگفته‌‏اند این سامانه قرار است چه‏‌طور و با چه مکانیزمی تأثیرگذار باشد. اما از لابه‌‏لای آنچه بیان کرده‌‏اند شاید بتوان نکاتی را بیرون کشید. مثلاً همان روزی که خبر راه‏‌اندازی این سامانه منتشر شد، وزیر ارشاد توئیتی منتشر کرد که در آن اشاره دارد به «مشارکت‌‏دهی مردم در حکمرانی فرهنگی» و اینکه این سامانه «یستری برای مشارکت مردم در نظارت بر کتاب‌‏های منتشره» است. اطلاعیۀ دفتر توسعۀ کتاب و کتابخوانی هم به «ارتقای سطح نظارت پسینی بر آ‏ثار منتشره و نقش‌‏آفرینی بیشتر مخاطبان در پالایش و سالم‏‌سازی فضای محتوایی کشور» به عنوان یکی از اهداف راه‌‏اندازی این سامانه اشاره کرده است. این اطلاعیه در بندهای بعدی نیز مواردی را ذکر می‌‏کند از جمله تأکید بر کمک به «شناسایی آثار حاوی مصادیق مندرج در ماده ۴ مصوبۀ اصلاحیۀ اهداف، سیاست‌‏ها و ضوابط نشر» و در یکی از بندهای اهداف آمده است: «رصد، شناسایی و برخورد با متخلفان در حوزۀ نشر» که مشخص نیست براساس این سامانه مردم چگونه می‌‏توانند متخلفان را شناسایی و با آن‌ها برخورد کنند؟ این اطلاعیه همچنین از «عموم اهالی کتاب، پژوهشگران، کتاب‏فروشان، کتابخوانان، والدین و گروه‌‏های ترویج کتاب» دعوت می‌‏کند تا ضمن مطالعۀ دقیق ماده ۴ مصوبۀ اصلاحیۀ اهداف، سیاست‌‏ها و  ضوابط نشر، موارد مغایر با ضوابط نشر را برای بررسی دقیق‌‏تر، برخورد و جبران در این سامانه گزارش کنند. سردرگمی طراحان و نویسندگان این متن‌‏ها با کمی دقت آشکار می‌‏شود. در یک بند تشخیص و برخورد با متخلفان را بدون بیان هیچ قاعده و ضابطه و شرطی به همان مردم نامعلوم مشارکت کننده واگذار می‌‏کند و چند سطر پایین‌‏تر از عموم اهالی کتاب می‌‏خواهد موارد مغایر با ضوابط نشر را در سامانه به آن دفتر گزارش کنند تا آن دفتر با بررسی دقیق‏تر، برخورد و جبران کند.»

به گفته یحیی‌‏پور این گونه اشاره کردن به برخورد بعد از چاپ و توزیع کتاب، همان‏طور که جناب نوروزی فرمودند به ناامن کردن فضای نوشتن و تولید کتاب می‏‌انجامد. یعنی وزارت ارشاد با راه‌‏اندازی این سامانه دارد این پیام را به ناشر و همه پدیدآورنده‌‏ها می‌‏دهد که اگر اثر از ممیزی گذشت و منتشر شد، باز هم نمی‌‏تواند آرامش خاطر داشته باشد، چون هرلحظه ممکن است جلوی توزیع کتاب گرفته شود. خب، در این صورت چه اتفاقی می‌‏افتد؟ یعنی ناشر تمام سرمایه‌‏اش را از دست می‌‏دهد و چه ناامنی بیشتر از این؟ انگار این اطلاعیه غیرمستقیم می‌‏خواهد بگوید هیچ کس کاری منتشر نکند، مگر آثاری که کاملاً مطمئن باشد به هیچ وجه، هیچ کس از ان برداشتی نمی‌‏کند که در این سامانه گزارش کند و نمی‌دانم این کار چه‏قدر شدنی است.

این عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در ادامه به این نکته اشاره کرد که در مصوبۀ اصلاحیۀ اهداف، سیاست‌‏ها و ضوابط نشر و متن قبلی در مواد مربوط به کتاب کودک و نوجوان به آثار ادبی و به خلاقیت ادبی توجه نشده است. اوج توجه تدوین کنندگان این مصوبه نگاه تعلیمی به ادبیات کودک و نوجوان است. یعنی ادبیات محض کاملاً نادیده گرفته شده و حتی در شورایی که برای اجرای مصوبه پیش‏‌بینی شده باز هم از حضور نویسنده آثار ادبی فارغ از نگاه تعلیمی خبری نیست. علاوه بر این مسئولان وزارت ارشاد در توجیه راه‌‏اندازی این سامانه به حکمرانی فرهنگی اشاره می‌‏کنند که عنوان موجهی به نظر می‌‏رسد، اما اهمیت نمی‌‏دهند که ویژگی‏‌های حکمرانی فرهنگی چیست. گویی مهم نیست که حتی در منابع درون حکومتی نیز حکمرانی فرهنگی طوری تعریف می‌‏شود که رابطۀ محکمی با دموکراسی دارد و شفافیت، عدالت یا برابری به این معنا که همۀ مردم یکسان امکان حضور و مشارکت داشته باشند، و تنوع فرهنگی از ویژگی‌‏های حکمرانی فرهنگی است و اعتماد عمومی را تقویت کند، یعنی مردم احساس کنند واقعاً نقش‌‏آفرینند. این مشارکت در حکمرانی فرهنگی با حفظ تنوع، دسترسی آسان به فرهنگ‌‏های متنوع و با افزایش دسترسی برای تأثیرگذاری باید صورت بگیرد. اما در این سامانه هیچ‏کدام از این ویژگی‌‏ها دیده نمی‌‏شود. نه شفافیتی هست چون فقط خودشان به آن دسترسی دارند، نه معلوم است که مردم چه‏‌طور می‌‏توانند نقش‌‏آفرینی کنند. دایرۀ مشارکت هم باز نیست و فقط در محدودۀ ماده ۴ ضوابط نشر امکان مشارکت هست. درواقع این تلاشی است با عنوانی خوب، دست‏کم برای هدفی مبهم.

یحیی‏‌پور همچنین اشاره کرد که در بررسی آثار ادبی ویژۀ مخاطبان کودک و نوجوان کار سخت‌‏تر از حوزۀ بزرگسال است. چون علاوه بر نیاز به تخصص ادبی، آشنایی با گروه سنی مخاطب و ویژگی‌‏های این دسته از مخاطبان نیز مطرح است. همچنین آقای نوروزی فرمودند که اغلب نظام‌‏های حقوقی نظارتی کلی و محدود در حوزۀ کودک و نوجوان پذیرفته‌‏اند. اما این نظارت با چه تعریفی از په طریقی و به چه شکلی اعمال می‌‏شود؟ اینجا در این زمینه هیچ چیز روشنی بیان نشده است. در این زمینه نوروزی یادآور شد که مثلاً در فرانسه هیچ عامل حکومتی برای نظارت در این حوزه وجود ندارد و اعضای شورای مربوط دانشگاهی و نویسنده.

در ادامه یحیی‌‏پور گفت: «اگر انگیزۀ اصلی نظارت نگرانی برای فرزندان کشور با پذیرش مشارکت مردمی است، باید از نظارت نهادهای مردمی شناسنامه‌‏داری که از تجربه و تخصص در این زمینه برخوردارند استفاده کنیم. علاوه بر این اگر واقعاً دولت می‌‏خواهد نظارت را برعهدۀ مردم بگذارد دو کار انجام بدهد؛ ممیزی قبل از چاپ را بردارد و ممنوعیت‌‏ها را با توجه به مشترکات فرهنگ عامۀ مردم و به طور قابل سنجش تعریف و تدوین کند تا چنانچه کسی از اثری شکایت کرد، در دادگاهی با حضور و نظر هیئت منصفه به آن رسیدگی شود؛ هیئت‌منصفه‌‏ای که به تعبیر جناب نوروزی افکار عمومی یا عامۀ مردم را نمایندگی کند. در بحث این سامانه متأسفانه از هیچ کدام از این مراحل اثری نمی‏‌بینیم و گویی فقط دستاویزی فراهم شده که هر وقت خواستند به پشتوانۀ این دستاویز ادعا بشود  که مردم از فلان اثر شکایت کرده‏‌اند و با ناشر یا نویسنده برخورد کنند با این توجیه که مردم از ما می‏‌خواستند که برخورد کنیم و این نگران کننده است و در گام نخست اقتصاد نشر را متزلزل‌‏تر خواهد کرد.»

در ادامه نوروزی گفت: «اصولاً حوزۀ فرهنگ خیلی دستورپذیر نیست. فرهنگ در بستر تاریخ شکل می‌گیرد و با باورها و ارزش‌های مردم سر و کار دارد. یکی از مشکلات قدیمی سیاست فرهنگی در ایران این است که دایرۀ دستورات فرهنگی بسیار گسترش پیدا کرده. دومین نکته‌ای که باید به آن توجه داشته باشند جهان دیجیتال است که قدرت انتخاب مخاطب را تا حد بی‌نهایت افزایش می‌دهد.»

کامبیز نوروزی اضافه کرد: «برای حقوقی کردن فرهنگ باید اصل آزادی رعایت شود؛ همچنین مقررات‌نویسی باید حداقلی باشد، سومین نکته پذیرش سلیقۀ مخاطب عام است.»

سلسه نشست‌های انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با موضوعات روز و مرتبط با این حوزه، در دوره‌های زمانی گوناگون برگزار می‌شود و شرکت در آن برای تمامی علاقه‌مندان آزاد است.

به اشتراک بگذارید

یک دیدگاه بنویسید