رنج‌نامه انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به مناسبت روز جهانی حقوق کودک

0
به نام خداوند رنگین‌کمان

رنج‌نامه انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به مناسبت روز جهانی حقوق کودک
این بیانیه نیست، مرثیه است

هیچ بیانیه‌ای را یارای وصف رنج جانکاهی که این روزها بر جان انسان می‌رود نیست. این مرثیه‌ای است در سوگ کودکان، در سوگ خود، در سوگ انسان. این مرثیه را هیچ مخاطب آشنایی نیست، جز تو. ما، نویسندگان کودک و نوجوان، دیگر برای هیچ مخاطب نام‌آوری نمی‌نویسیم؛ برای هیچ یک از مردان سیاست‌باز و جنگ‌دوست. ما فقط برای تو می‌نویسیم، برای تو و رنج‌های بی‌پایانت کودک غریب‌آشنای ما!

اما در این دریای سیاه و بی‌کران، از کدام رنج شما بنویسیم؟ و از رنج کدامِ شما؟
کدام، که قلم در هم نشکند؟ از رنج تو کودک بی‌گناه که در اتاقک لرزان بیمارستان، این آخرین جان‌پناه خستگان و مجروحان، ایستاده‌ای و هول و رعشه‌ی هزار ساله‌ی همه‌ی کودکان جهان در دیدگانت نشسته؟ یا از رنج تو که اسمت حلیمه است، یا سلیمه یا  …..، که در راهروی بیمارستان غزه ایستاده‌ای و جنازه‌ی سوخته و خو‌ن آلود مادر، پدر، برادر و خواهرانت را با چشمانت تشییع می‌کنی؟ تنها با چشمانت، نه با پاها که رفتن نمی‌توانند، نه با دست‌ها که رمق یک اشاره حتی ندارند، و نه با لب‌ها که آخرین رنج‌آوای جانت را فرو خورده‌اند.

یا از رنج تو کودک بی‌گناه که اندکی پیش‌تر، در خواب شیرین خود رؤیای ستارگان راه شیری را می‌دیدی و ناگهان موشکی صفیرکشان آمد و به جرم گناه پدر، خانه‌ات را به خون کشید و تو زیر خروارها و آوارها مدفون ماندی؟

از رنج کدام شما بنویسیم؟ کدام، که از شرم فرو نریزیم؟ از رنج بی‌پایان تو کودک بی‌گناه هرات که دیرزمانی است اندوه و مصیبت رهایت نمی‌کند؟ از جنگ به آوارگی، از آوارگی به سرکوب، از سرکوب به هوار زلزله …  بار دیگر کودک من، از آوار کدام رنج سر برخواهی‌آورد تا من، تا ما، همچنان تماشاگه خاموش دردهای تو باشیم؟

از رنج کدام شما بگوییم؟ کدام، که از فرط اندوه از پای نیفتیم؟ کدام، تا همچنان سر بالا بگیریم و خود را انسان بنامیم؟ از رنج دختران بی‌گناه وطن در روزهای هراس از مسمومیت؟ رنج کودکان کار؟ رنج تهیدستان؟ رنج قربانیان خشونت خانگی و بیرون از خانه؟ یا از رنج رؤیاهای کودکی که چراغ زیارتش در شاهچراغ سوسو زد و خاموش ماند؟

چه باک؟! که آن‌‌سوتر، فقط کمی آن سوتر نامردان و نامردمان سیاست و ستیز، بی‌اعتنا به رنج‌های تو و خواهران و برادرانت، به رنج‌های مادران و پدران، به رنج‌های پایان‌ناپذیر هم‌سالانت در تمامی سرزمین‌ها، سرمست از شهوت کشتار، عربده سرمی‌دهند و جز با نوشیدن خون آرام نمی‌گیرند.

این مرثیه را اما نه با رنج و ویرانی که با امیدی رنگین‌کمانی به پایان می‌بریم؛ با کلام کودک ایران که گفت: «این قایقی که من ساختم، اگه بذاریش رو آب، می‌ره جلو، همین‌طور تا ابد می‌ره جلو.»
اینک چشم ما به کودکان و کودکی روشن است و به جهانی که خواهند ساخت. کودکان بی‌تردید به جای موشک‌های هراس و ویرانی، قایق‌هایی خواهند ساخت که پیش بروند و پیش بروند تا ساحل روشن صلح و زندگی.

به اشتراک بگذارید

یک دیدگاه بنویسید