آیا نمیخواهید بگریید
از اینکه هرگز کودک نبودهاید؟
● کودکی و نوجوانی
یادم میآید وقتی که بچه بودم، در کتاب فارسی چهارم دبستان، شعری از “جامی” بود که از شعرهای مشهور دربارهی کتاب و کتابخوانی است:
انیس کنج تنهایی کتاب است
فروغ صبح دانایی کتاب است
در آن زمان من در روستا میزیستم. در روستایی که جز کتابهای درسی کتاب دیگری نبود. گاهی از خودم میپرسیدم این کتابهای درسی که هیچ جذابیتی برایم ندارند، چگونه میتوانند انیس کنج تنهاییام باشند؟!
سال بعد که برای ادامهی تحصیل به تهران آمدم، گویی وارد جهان دیگری شدم. در این جهان تازه بود که با کتابهای غیردرسی-بهخصوص کتابهایشعرو داستان- آشنا شدم و لذّت کتاب خواندن را تجربه کردم و آنگاه بود که دریافتم به راستی انیس کنج تنهایی کتاب است. بعد از آن شب و روزم با کتاب میگذشت؛ به گونهای که نزدیکان و اطرافیانم نگران سلامتیام شدند. من ولی همچنان میخواندم و میخواندم.
در خواندن کتابها انتخابی نداشتم. هر کتابی که به دستم میافتاد، میخواندم. کسی نبود که راهنمایم باشد و به من بگوید این کتاب را بخوان و آن کتاب را نخوان.
● جوانی و میانسالی
زمانی که ما چند نفر شاعر و نویسنده-که تعدادمان بسیار اندک بود- در اواخر دههی پنجاه و اوایل دههی شصت وارد عرصهی ادبیات کودک و نوجوان شدیم، همهی تلاشمان این بود که بتوانیم با نوشتن و سرودن برای کودکان و نوجوانان، رؤیاهای آنها را رنگین کنیم و کاری کنیم که کودکان به طور طبیعی کودکی کنند و به طور طبیعی به نوجوانی برسند؛ و با بالا رفتن سنّشان کودک درونشان را هم با خودشان به آینده ببرند؛ به زمان جوانی و میانسالی و حتی پیری…
ما نویسندگان و شاعران کودک و نوجوان، در آن زمان نه استادی داشتیم و نه کتابهایی در اختیارمان بود که در شناخت دنیای کودکان و اصول ادبیات کودک و نوجوان راهنمایمان باشند. ما با اعتماد به نفس و با تجربههایی که از کودکی اندوخته بودیم، در کنار هم و با آزمون و خطا توانستیم کارهایی بکنیم که تصویرگران نیز به یاریمان بیایند.
ما این مسیر دشوار و سنگلاخی را عاشقانه طی کردیم و کمکم جوانانی تازهنفس به جمع اندک ما پیوستند و ما در کنار آنها توان بیشتری یافتیم و پیش رفتیم.
حال به جایگاهی رسیدهایم که تعداد شاعران و نویسندگان و تصویرگران صدها برابر شده است. ناشران بسیاری به طور تخصصی برای چاپ و نشر کتاب کودک و نوجوان پا به عرصهی وجود نهادهاند. هر سال در دانشگاهها، پایاننامههای زیادی دربارهی ادبیات کودک و نوجوان نوشته میشود و این نشان از رشد کیفی و کمّی ادبیات کودک و نوجوان در ایران دارد.
● پیری و خانهنشینی
در دهههای شصت تا هشتاد، استقبال مخاطبان از آثار نویسندگان و شاعران، ما را دلگرمتر میکرد و تیراژ کتابها روز به روز بالا و بالاتر میرفت؛ اما بعد از پایان سالهای آخر دههی هشتاد، تیراژ کتابها به تدریج کمتر و کمتر شد و علاقهی مخاطبان به کتاب نیز سیر نزولی پیدا کرد؛ و این نه به دلیل کمکاری ناشران و نویسندگان و شاعران و تصویرگران، که بیشتر به دلیل عملکرد نادرست مسئولان کشور و بیتوجهی آنها به فرهنگ و ادبیات و هنر بود.
فسادهای اقتصادی و بیعدالتیهای اجتماعی و بسیاری نابسامانیهای دیگر باعث شد تا مردم به تدریج از کتاب و کتابخوانی دور شوند و ارزش کتابخوانی مثل برخی ارزشهای دیگر اجتماعی در ایران کمرنگتر و کمرنگتر شود.
حال رسیدهایم به وضعیت اسفبار امروز. از تیراژترین حداکثر سیهزار و حداقل پنج هزار، رسیدهایم به تیراژ حداکثر دو هزار و حداقل پانصد نسخه و گاه صد نسخه!
و این دردی است که مرا در سالهای اخیر بسیار آزردهخاطر و رنجور کرده است.
آرزو میکنم که خداوند یاریمان کند تا بتوانیم دوباره کتاب را به خانهها ببریم.
جعفر ابراهیمی “شاهد”
چهاردهم فروردین ۱۴۰۳
روز جهانی کتاب کودک
* هرمان هسه و شادمانیهای کوچک (بخش پایانی یک شعر)
ترجمهی پریسا رضایی و رضا نجفی