به نوروز دگر هنگام دیدار… (یادداشت نوشین شعبانی، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در بجنورد، برای بهار ۱۳۹۹)

0

یادداشت نوشین شعبانی، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در بجنورد، برای بهار ۱۳۹۹

به نوروز دگر هنگام دیدار…

یکی از سنت‌های دیرینه ما بجنوردی‌ها این است که هنگام تحویل سال یکی از اعضای خانواده را که فکر می‌کنیم خوش‌قدم است، بیرون خانه می‌فرستیم. این عضو خوش‌قدم در خانواده ما فرزاندانمان هستند. هر سال دقایقی قبل از اعلام تحویل سال، آنها پشت در می‌ایستند و منتظر می‌مانند تا در را باز کنیم و با آغوش باز و روبوسی آغاز سال جدید و نوروز را تبریک بگوییم. ما معتقدیم که این‌طوری تا آخر سال سعادت و خوشبختی وارد خانه‌مان می‌شود. از پدرم شنیده‌ام که در دوران کودکی خانواده فقیری در همسایگی آنها زندگی می‌کردند که هر سال از او می‌خواستند اولین نفری باشد که وارد خانه‌شان می‌شود. پدر می‌خندید و می‌گفت با وجود این که هیچ‌یک از آن سال‌ها، وضعیت مالی بهتری پیدا نکردند باز هم اصرار داشتند که من خوش‌قدم هستم. این ماجرا سال‌ها ذهن من را مشغول کرده بود و جوابی برای آن پیدا نمی‌کردم تا این که یک روز صحبت در‌بارۀ آن خانواده را به میان کشیدم و پدر جمله‌ای گفت که برای همیشه در ذهنم ثبت شد: «آنها فکر می‌کردند همین که زنده مانده‌اند و شرایطشان بدتر نشده، جای شکر دارد.» بر اساس این رسم داستانی نوشته‌ام به نام «بچه‌های خوش‌قدم» که برای چاپ به حوزه هنری استان خرسان شمالی خواهم سپرد.

بهار سال نود و نه در حالی از راه می‌رسد که بسیاری از ما در خانه مانده‌ایم وتغییرات درختان کوچه را از پشت پنجره تماشا می‌کنیم. درخت زردآلوی حیاط همسایه شکوفه‌باران شده و نرگس‌های باغچه چشم گشوده‌اند. می‌دانم امسال نمی‌توانم پسرم را که پشت در ایستاده در آغوش بکشم و ساعتی بعد سال تحویل، با لباس‌های نو و کفش‌های براق برای دید و بازدید اقوام از خانه بیرون بروم. با اینکه بوی بهار و دلبری باران و لبخند شکوفه هست اما از تنگ‌های ماهی قرمز کنار خیابان و غلغله پیاده‌روها و مغازه‌ها خبری نیست. به قول ابتهاج چه افتاد این گلستان را چه افتاد؟ که آیین بهاران رفتش از یاد

این شرایط خاص حتماً روزی دستمایه داستان‌ها می‌شود و نویسندگان کودک و نوجوان هم به آن خواهند پرداخت اما به اعتقاد من این روزها کودکان بیش از پیش نیازمند ادبیاتی هستند که با زبانی آشنا شرایط موجود را توضیح بدهد و بذر امید را در دلهاشان بکارد که رسالت ادبیات، خلق زیبایی است و چه زمانی مناسب‌تر از بهار و فصل شوریدگی و نغمه‌خوانی بلبل‌ها برای انجام آن.

نوروز و بهار برای همگی ما و به ویژه کودکان به معنای تفریح و دورهمی و فراغت و رو آوردن به طبیعت است و امسال به خاطر پیشگیری از ابتلا به ویروس کرونا شاید هیچ‌یک از اینها محقق نشود. کودکان بیش از دیگران از این تغییرات آزرده‌خاطر و دلتنگ می‌شوند و هجوم اطلاعات غلط می‌تواند موجب ترس و نگرانی و اضطراب همه‌گیر شود. شاید لازم باشد قصه‌هایی بنویسیم که این شرایط را برای کودکان قابل تحمل کند و یا حتی اطلاعات صحیح در اختیار آنان قرار دهد. شاید لازم است دیدگاه جدیدی دربارۀ این تغییرات در روند زندگی روزمره به آنها بدهیم. مثلاً اینکه کرونا باعث شده تا ما جهانی فکر کنیم و برای همه مردم دنیا دعا کنیم و سلامتی همه را بخواهیم چون حتی اگر بدن یک نفر میزبان این ویروس باشد ممکن است همه در خطر باشند. و یا اینکه اگرما نکات بهداشتی را رعایت نکنیم سلامت خود و اطرافیان و تعداد زیادی از مردم را به خطر خواهیم انداخت و هیچگاه به اندازه این روزها نمی‌شود معنای شعر حضرت سعدی را فهمید که بنی آدم اعضای یک پیکرند.

مردم خراسان شمالی عروسک قهرمانی دارند به نام چمچمه خاله که به هنگام خشکسالی این عروسک را دوره می‌گردانند و پول جمع می‌کنند و گاو یا گوسفندی را قربانی می‌کنند. رسم‌های کهن بسیاری در فرهنگ ما وجود دارد که برای طلب رحمت و مقابله با بلایا مردم را متحد می‌کند. امیدوارم بهار نود و نه هم خجسته شود به اتحاد و همبستگی ما برای در خانه‌ماندن و رعایت اصول و نکات بهداشتی. امیدوارم سال نو سالی دگر باشد و بهار در قلب هر یک از ما نفوذ کند. امیدوارم بهار این سخن را بشنود که:

به نوروز دگر هنگام دیدار

به آیین دگر آیی پدیدار

به اشتراک بگذارید

یک دیدگاه بنویسید