همه مدیون معلمانند نه برعکس!

0

به نام پروردگار کودکی
بیانیه‌ی انجمن‌نویسندگان کودک و نوجوان درباره‌ی سخنان وزیر و تفاهم‌نامه‌ی آموزش و پرورش با نیروی انتظامی

همه مدیون معلمانند نه برعکس!
نعل وارونه زدن برخی مدیران گویی پایان ندارد و هر دم از این باغ بری می‌رسد. در زمانه‌ای که جمعی از عقلای قوم، کم‌وبیش واقعیت‌های جامعه و دنیای امروز را درک می‌کنند و مانع ابلاغ قانون موسوم به «حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» شده‌اند، وزیر محترم آموزش و پرورش مقام فرهنگی معلم را پیش پای سرهنگی می‌گذارد و با افتخار از فرمانده‌کل نیروی انتظامی می‌خواهد او را سرباز خود بداند.

بی‌تردید مردم قدردان تلاش و کوشش شبانه‌روزی پلیس‌ها و نیروهای مسلحِ دلسوز و مردمی هستند، اما همیشه، بزرگان در هر صنف و با هر تخصصی، خود را مدیون معلمان می‌دانند و به شاگردی معلمان افتخار می‌کنند. معمولاً فارغ از شخص، وزیر نماد این وزارتخانه و نماد معلمی به‌شمار می‌آید و متأسفانه این روزها جمله‌ی بی‌ربط و سبک وزیر همه‌جا پخش شده، ‌بی‌آنکه شاهد کمترین اظهار تأسف یا عذرخواهی از سوی وزیر یا روابط‌عمومی وزارت آموزش و پرورش باشیم و بی‌آنکه سردارِ فرمانده، مراتب ادب را به‌جای آورد که هر فرمانده و متخصصی باید به شاگردیِ معلمان باتجربه و دلسوز افتخار کند و بداند به هر مرتبه‌ای که برسد هیچ‌گاه نباید خود و جایگاه خود را بالاتر از مقام پیامبرانه‌ی معلمان بینگارد.

حتی اگر بخواهیم از آن سخن نسنجیده هم بگذریم، متأسفانه متن کلی و مبهم تفاهم‌نامه بر همان مبنا نوشته شده و همان مضمون را به‌شکلی دیگر در خود دارد. متنی که از یک‌سو تلاش می‌کند انجام وظایف قانونی و شناخته‌شده‌ی نیروی انتظامی در برقراری نظم و امنیت در محیط پیرامون مدارس و جمع‌اوری معتادان متجاهر و خرده‌فروشان مواد مخدر و… را به‌نام تعهد این نیرو به وزارت آموزش و پرورش جابیندازد و از سوی دیگر این وزارتخانه متعهد می‌شود در اجرای وظایف قانونی پلیس همکاری کند و تقریباً همه‌ی ظرفیت‌ها و فرصت‌های آموزشی، تربیتی، ورزشی و بهداشتی وزارتخانه و سازمان‌ها و نهادهای وابسته به آن را در اختیار این نیرو بگذارد. نعل وارونه زدن این‌جاست که به نام مراقبت از سلامت و امنیت فرهنگی، روانی و اجتماعی کودکان و نوجوانان،‌ جای شاگرد و معلم را تغییر داده‌اند و به‌جای این‌که شماری از پلیس‌های دلسوز را به منظور تشکیل پلیس تخصصی حوزه‌ی کودک و نوجوان، سر کلاس معلمان بنشانند تا راه و رسم رفتار با کودک و نوجوان را از معلمان باتجربه و دانشمند بیاموزند، می‌خواهند معلمان را به‌عنوان شاگرد در کلاس پلیس بنشانند. این مگر غیر از فروکاستن بیش از پیشِ شأن مدرسه و نظام تعلیم و تربیتی است؟ روندی که قبل‌تر با فروکاستن شأن معلم و اتخاذ روند گزینش سیاسی ایدئولوژیک به‌جای گزینش علمی- تخصصی و آزمودن سلامت و صلاحیت روانی و تربیتی معلمان آغاز شده و آموزش و پرورش را از مسیر درست خود دور کرده بود.

اگر همکاری نیروی انتظامی در آموزش معلمان، کادر اداری، دانش‌آموزان و خانواده‌ها با استفاده از ظرفیت‌ها و فرصت‌ها و بخوانید فضاها و امکانات آموزش وپرورش پهن کردن فرش قرمز برای حضور پلیس در مدارس و پلیسی کردن فضای مدارس نیست، پس چه نامی بر آن می‌توان نهاد؟ برای مراقبت از سلامت روانی و فرهنگی دانش‌آموزان چرا باید آنان را به مراکز پلیس برد؟ در آن‌جا قرار است دانش‌آموزان شاهد چه صحنه‌هایی باشند و چه آموزش‌هایی ببینند که معلمان آموزش‌دیده از آن ناتوان تصور می‌شوند؟ آقای وزیر در حالی دارد ظرفیت‌ها و فرصت‌های گوناگون وزارتخانه و مراکز مرتبط را در دسترس پلیس می‌گذارد که سال‌هاست درِ مدارس، جز به ندرت و در موراد خاص، به روی نزدیک‌‌ترین و متخصص‌ترین گروه به کار تعلیم و تربیت، یعنی داستان‌نویسان، شاعران و دیگر هنرمندان و پدیدآورندگان آثار ویژه‌ی مخاطبان کودک و نوجوان بسته مانده است. این گروه با آموزش غیررسمی و تولیدات جذاب خود می‌توانند در تکمیل فرآیند تعلیم و تربیت نقش‌آفرین باشند، آموزش را برای کودکان لذت‌بخش کنند،‌ به شکل‌گیری هویت ملی و دینی و شکوفایی استعدادها و خلاقیت آن‌ها کمک کنند و بر تأمین سلامت فرهنگی، روانی و اجتماعی فرزندان ایران عزیز تأثیر بگذارند.

البته تشکل‌های مرتبط و متخصصان دلسوز، به اشکال‌های حقوقی و ابهام‌های فراوان و پیامدهای نامناسب این تفاهم‌نامه چندان پرداخته‌اند که به تکرار گفته‌ها نیازی نیست. از کودکی جمله‌ی مشهورِ منسوب به امیر مؤمنان را به ما آموختند که «من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً» (هرکس کلمه‌ای به من آموخت، مرا بنده‌ی خود کرده است) و امروزه به یمن اینترنت، عکس و ویدئوهای قدردانی و فروتنی رؤسای‌جمهور، صدراعظم‌ها، ‌وزیران، امرای نظامی، مشاهیر و صاحبان ثروت و مکنت بسیاری از کشورها و از جمله ایران عزیز در برابر معلمان مدرسه‌ی خود و بوسه زدن آنان را بر دستان معلمانشان می‌توان دید که به نوعی مصداق عمل کردن به آن جمله‌ی ارزشمند است و ما با این سخنان و این روند، از مضمون و مصداق آن دور می‌شویم. امروزه در کشور ما نیز همه‌ی صاحبان قدرت و مکنت و شهرت از وزیران و مدیران دولتی و رؤسای قوا تا فرماندهان نیروهای نظامی و انتظامی و…،‌ همگی باید در برابر معلم فروتنانه زانوی ادب بزنند، باشد که قدری شأن و منزلت معلم حفظ و احیا شود. 

متأسفانه وزیر محترم آموزش و پرورش پیش از این نیز نشان داده گوش شنوایی برای شنیدن صدای دلسوزان و متخصصان ندارد و گویی خود را بی‌نیاز از دریافت و توجه به نظر کارشناسان و تشکل‌های تخصصی می‌داند. ولی انتظار داریم آقای پزشکیان؛ رئیس‌جمهور محترم جمله‌ی منسوب به امیر مؤمنان را از یاد نبرده باشد تا در تصحیح سخن و تصمیم وزیرش برآید، قدر و منزلت معلمی را دریابد و نگذارد وزیر و وزارت آموزش و پرورش به‌ سربازان منتظر دستورِ فرماندهان نیروی انتظامی تبدیل شوند که فاجعه‌ای عظیم در پی خواهد داشت. علاوه بر این، لازم است آقای پزشکیان و دولتش، به حساسیت و اهمیتِ تجربه و تخصص در مواجهه با امور مربوط به تعلیم و تربیت و رفتار با کودکان و نوجوانان، به‌ویژه در این روزگار توجه کنند و نگذارند رفتار پلیسی، که در حد و جای خود شاید مناسب و لازم باشد، جای رفتار معلمانه را بگیرد. 

 انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

به اشتراک بگذارید

یک دیدگاه بنویسید