ضرروت مدارا و شکیبایی در برخورد با نوجوانان
به یاد آرمین و شایان
از سال ۱۳۵۶ که نخستین جرقههای انقلاب زده شد تا کنون، نوجوانان همواره یک پای فعال تحولات سیاسی در ایران بودهاند؛ از جمله حضور فعال آنها در انقلاب، جنگ و فعالیتهای سیاسی دههی شصت به گواه آمار و مطالعات میدانی پدیدهای غیرقابل انکار است، آنچنان که رهبری نوجوان سیزده ساله در جنگ، تمثیلی به یادماندنی از آن دوران شد. همچنین کشتهها و مجروحان این گروه سنی که تلخیاش در کام جامعه، به ویژه خانوادههایشان همواره باقی خواهد ماند.
شاید برخی با معیارهای حقوق بینالملل به نقد چنین روندی بنشینند و از اساس با ورود نوجوانان به عرصهی پرخطر سیاست مخالفت کنند، اما بنای ما در این نوشتار، تعیین حسن و قبح ورود نوجوانان به عرصهی سیاسی نیست، بلکه کالبدشکافی پدیدهای است که صرف نظر از خواست و ارادهی ما ظهور و بروزش همواره با تلفات و حوادث دردناک همراه بوده است. یعنی اگر فرض کنیم که نوجوانان حق انتخاب دارند، این احتمال هم وجود دارد که از این حق انتخاب استفاده کنند و به عرصههای سیاسی وارد شوند، هرچند این انتخاب از نگاه بزرگترها معقول و منطقی نباشد. اما اگر نوجوان خود را درگیر چنین عرصهای کرد، وظیفهی بزرگسالان، نهادهای نظارتی و اجرایی در قبال آنها چیست، بهویژه دربارهی نوجوانانی که عرصههای رسمیتیافتهی سیاسی را دنبال نمیکنند و به فضاهایی متفاوت وارد میشوند؟ آیا باید با آنها مثل یک فرد بزرگسال برخورد کرد یا باید واقعیتهای سنیشان را لحاظ و برخوردی متناسب اتخاذ کرد؟
کشته شدن آرمین و شایان، دو نوجوان خمینیشهری در ماجرای اعتراضات اخیر، آنچنان تلخ وغمانگیز بود که وزیر آموزش و پرورش هم که به طور معمول باید با معیار مصلحتسنجی عمل کند، نتوانست آن را نادیده بگیرد. در اینکه این دو نوجوان به چه صورت کشته شدهاند، بهطور طبیعی و منطقی تا حصول نتایج تحقیقات نمیتوان موضعگیری کرد، اما میتوان با نگاه عمیق به این حادثهی تلخ، بزرگسالان را در هر جناح و دستهای مخاطب قرار داد؛ هم کسانی که در اندیشهی وصول مطالبات خود هستند و هم آنهایی که وظیفهی حفظ و استقرار نظم و امنیت را به عهده دارند.
مطالعات روانشناختی و جامعهشناختی بر این مطلب تأکید دارد که ورود به دوران نوجوانی، همراه با به چالش کشیدن هنجارهای موجود در خانواده، مدرسه و جامعه است و از این جهت نوجوان ایرانی و چینی و آمریکایی تفاوتی با هم ندارند. پرسشگری در این دوران به اوج خود میرسد، بیآنکه پاسخها آنها را قانع کند. و همینطور فوران عواطف و احساسات در تمامی زمینهها نمایان میشود، چنان که شورانگیزترین تجربههای عرفانی و عاشقانه دراین دوران اتفاق میافتد. حتی رجوع به متون دینی هم گواه آن است که شخصیتهایی چون ابراهیم، اسماعیل، موسی، یوسف در دوران نوجوانی منشا شکلگیری نقطهی عطفها بودهاند.
این جوش و خروش برای بسیاری از بزرگترهایی که به دنبال ثبات و تعادل هستند، ممکن است آزاردهنده باشد و حتی شاید منجر به برآشفتن آنها شود که چرا نوجوانان اهل تبعیت بیچون و چرا نیستند، اما کافی است به خاطرات دوران نوجوانی خود رجوع کنند که چگونه در برزخ میان کودکی و بزرگسالی گرفتار بودهاند.
بنابراین اگر با انرژی متراکم دوران نوجوانی درست برخورد نشود، در یک مسیر زاویهدار روز به روز از ما دورتر خواهند شد. نوجوانان نیاز حیاتی به احترام دارند، چرا که به طور مستمر درصدد اثبات این موضوع هستند که از دوران کودکی عبور کردهاند و بزرگترها باید آن را جدی بگیرند. درعین حال توقع دارند حق آزمون و خطا برایشان به رسمیت شناخته شود و بهخاطر تجربههای متفاوت و حتی هنجارشکنانه مورد قضاوت و مجازات قرار نگیرند. نوجوانان با چنین حس و حالی به عرصهی سیاسی پا می گذارند و اگر این حس و حال درک نشود، ممکن است به صفبندی خطرناکی تبدیل شود.
شکیبایی، مدارا و رواداری ارزشهای اجتماعی و مدنیاند که اگر ارج گذاشته میشوند، در مواجهه با نوجوانان جنبهای حیاتی پیدا میکنند و چه بسا نادیده گرفتن این ارزشها، هزینههای بسیار سنگینی را متوجه جامعه کند. از طرف دیگر، نباید تنها با تکیه به عواطف و احساسات نوجوانان را ترغیب به حضور در فرآیند سیاسی کرد؛ میخواهد عرصهای رسمیت یافته باشد یا برآمده از مطالبات اجتماعی تلقی شود. بلکه باید باب گفتوگوی صبورانه و عقلانی را با این گروه باز کرد تا مهارتهای تحلیلی و خردورزیشان افزایش پیدا کند. در هر صورت باید اکیداً از خشونتورزی با نوجوانان خودداری شود تا آنها مجال نگاه جامعتر را به رویدادها و حوادث پیدا کنند. اگر تصور کنیم با زهر چشم گرفتن از نوجوانان، آنها مطیع و سربهراه میشوند، پا به عرصهی منازعهای میگذاریم که برای هیچکدام از طرفین دعوا فرجامی خوش به دنبال نخواهد داشت.
محسن هجری